انچه اموخته ام

ساخت وبلاگ

این طور بارم آورده بودند که بترسم از همه چیز... از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد، از کوچکتر که مبادا دلش بشکند، از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد، از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید. همش نصیحت بود، همش نهی. هیچ کس هم نگفت چه کار باید کرد . یکی هم که از دستش در رفت گفت: «ای که دستت می رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار» و بالاخره نگفت چه کار! این طور بود که هیچ چیزی یاد نگرفتم، از جمله مقاومت کردن را

فقط خدا...
ما را در سایت فقط خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delrahm بازدید : 80 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:28